ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
[به نام دگرگون کننده دل ها]
در نگاه آرام او
هنگامی که دست شست از همهی آنچه داشت
آسایش بیحد و حصرش
رفاه و ثروتی افسانه ای که گویا پایان ناپذیر بود
هرچه که داشت از مال و اعتبار...
او حق را یافته بود
چیزی که سال ها جهان را از برایش گشته بود
و روزی آن را در کتابی میان هزاران یافت
آن کتاب در دستش چونان خورشید میدرخشید
و در ذهن و قلبش
اما آن درخشش را تنها اندکی درمییابند
و او یکی از آنها بود
چیزی را که پیدا کردهبود ارزشمند تر از مال و دنیا و آسایشش یافت
و حتی ارزنده تر از جانش
ادواردو قدر آنچه یافته بود دانست...
ادامه مطلب ...