دلنوشته ی شهید محسن حججی در روز عرفه

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خدای من؛ قصد من به هنگام ارتکاب به گناه، نافرمانی تو نبوده است؛ نمی خواستم  منکر خدایی تو بشم و فرمان تورا سبک بشمارم؛ نمی خواستم معترض کیفر تو باشم ؛ و به تهدید ها و وعیدهای تو بی اعتنایی کنم ، نه، هرگز چنین نبود، بلکه این نفس من بود که مرا می فریفت... ( دعای ابوحمزه ثمالی)

 اعوذُ بِکَ یا الله مِن نفسی...

الهی تورا سپاس که باری دیگر توفیق درک عرفه را به من عطا کردی. الهی معرفتم ده که تورا آنگونه که شایسته ای بشناسم و عبد تو باشم که اگر تو را نشناسم  رسولت را نیز نخواهم شناخت... معرفتم ده تا رسولت را بشناسم که اگر فرستاده ات را درک نکنم از درک حجتت بی بهره می مانم... الهی حجتت را برمن بشناسان و آنگونه معرفتم ده که در راهش فدا شوم که اگر از معرفت به حجتت بی بهره بمانم به یقین در دینم گمراه شده ام...

خدایا از صحبت هایی به ما رسیده که عرفه از روزهای خاص توست امروز روز خواستن است... روز گدایی کردن از درگاهت... جزتو به آستان که پناه برم که نا امید برنگردم و جزتو به که رو زنم که جوابم دهد...

اما... اما چگونه سر ز خجالت بر آورم بر دوست که خدمتی به سزا بر نیامد از دستم... 

میدانم... اعتراف میکنم... بنده ی خوبی نبوده ام...

اما تو خوب خدایی هستی...

خدایا اگر گناهی کردم... اگر خطایی از من سر زد... اگر کسی را تشویق به گناه کردم... اگر با تشویق کسی به گناه افتادم...

همه و همه را تو میدانی... از آشکار و نهانم با خبری...

از هرکه بتوانم پنهان کم از تو که نمی توانم...

خدایا بد کرده ام... میدانم...

اما آمده ام... آمده ام تا پشیمانی ام را ببینی...

الهی ... توبه ام را بپذیر... قبولم کن... مرا ببخش...

یا رب العاصین... تورا به عرفه، تورا به حسین قسم...

مرا ببخش و به آن راهی هدایت کن که شهدا را هدایت کردی...

خدایا جز شهادت آرزوی دیگری ندارم...

در این عرفه مرا هم قبول کن که قربانی ات شوم...

الهی رضاً به رضاک

خدایا ازمن راضی باش...

"از کتاب زیر تیغ"