بسم الله النور
مولای من
منم کودکی که پروریدی،
منم نادانی که دانا نمودی،
منم گمراهی که هدایت کردی،
منم افتادهای که بلندش نمودی،
منم هراسانی که امانش دادی
و گرسنهای که سیرش نمودی
تشنهای که سیرابش کردی
و برهنهای که لباسش پوشاندی
و تهیدستی که توانگرش ساختی
و ناتوانی که نیرومندش نمودی
و خواری که عزیزش فرمودی
و بیماری که شفایش دادی
و خواهشمندی که عطایش کردی
و گنهکاری که گناهش را بر او پوشاندی
و خطاکاری که نادیدهاش گرفتی؛
و منم اندکی که بسیارش فرمودی
و ناتوان شمردهای که یاریاش دادی
و رانده شدهای که مأوایش بخشیدی،
من پروردگارا کسی هستم که در خلوت از تو حیا نکردم
و در آشکار از تو ملاحظه ننمودم،
منم صاحب مصیبتهای بزرگ،
منم آنکه بر آقایش گستاخی کرد،
منم آنکه جبّار آسمان را نافرمانی کرد،
منم آنکه بر معاصی بزرگ رشوه دادم،
منم آنکه هرگاه به گناهی مژده داده میشدم شتابان به سویش میرفتم،
منم آنکه مهلتم دادی باز نایستادم
و بر من پرده پوشاندی حیا نکردم و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم؛
...
و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان
و بر گریه بر خودم مرا یاری ده،
من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم
و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمدهام،
پس بدحالتر از من کیست؟ اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم،
قبری که آن را برای خواب آماده نساختهام و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننمودهام
و مرا چه شده که گریه نکنم و حال آنکه نمیدانم بازگشت من بهسوی چه خواهد بود،
من نفسم را مینگرم که با من نیرنگ میبازد و روزگار را مشاهده میکنم که مرا میفریبد
و حال آنکه بالهای مرگ بالای سرم به حرکت درآمده،
پس مرا چه شده که گریه نکنم،
گریه میکنم برای بیرون رفتن جان از بدنم،
گریه میکنم برای تاریکی قبرم،
گریه میکنم برای تنگی لحدم،
گریه میکنم برای پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من؛
گریه میکنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار،
درحالیکه بار سنگینی را بر دوش میکشم، یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه میکنم،
به خاطر اینکه مردمان در کاری جز کار مناند، «در آن روز هرکس از آنان را گرفتاری و کاری است که برای او
[از اینکه نتواند به کار دیگر بپردازد] بس است؛ در آن روز چهرههایی درخشان و نورانی است؛ خندان و خوشحال
و چهرههایی در آن روز غبار [تیرهبختی] بر آنها نشسته؛ سیاهی و ذلّت آنها را پوشانده»؛
ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو،
آویختنم به رحمت توست،
...
،ای پناهگاهم به وقت غم و اندوه،
ای فریادرس به هنگام سختی،
به تو پناه آوردم،
و از تو فریادرسی خواستم،
به تو پناه آوردم و جز به تو پناه نمیآورم،
و جز از تو درخواست گشایش نمیکنم،
پس به فریادم رس و گشایشی در کارم قرار ده،
ای که عمل اندک را میپذیری، و از گناه فراوان میگذری،
از من عمل اندک را بپذیر، و از گناه بسیارم درگذر، همانا تو مهربان و آمرزندهای.
خدایا ایمانی از تو میخواهم که دلم با آن همراه شود،
و باور صادقانهای که بدانم هرگز چیزی به من نمیرسد، مگر آنچه که تو برایم ثبت کردی،
و مرا از زندگی به آنچه که نصیبم فرمودی خشنود بدار،ای مهربانترین مهربانان.
بخش هایی از دعای ابوحمزه ثمالی