بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یک ساعت قبل از آخرین اعزامش به دیدن ما آمد و گفت:
((من در مشهد نذر کردم که اگر شما رضایت دهید و شرایط
رفتن به سوریه برایم فراهم شود، پای شما را ببوسم.))
و بوسید و رفت.
از کتاب سرمشق
۱۸ مرداد سالروز شهادت مظلومانه شهید محسن حججی
بسم الله الرحمن الرحیم
بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿١٦﴾
«ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه در میدان نبرد به کافران برخورد کردید که به سوی شما روی می آورند به آنان پشت نکنید و هرکه در آن هنگام به آنان پشت کند مگر آنکه هدفش کناره گیری برای نبرد مجدد یا پیوستن به جمعی دیگر از همرزمانش باشد قطعا به خشم خدا گرفتار خواهد شد...»
سوره ی انفال آیه ۱۵ و بخشی از آیه ۱۶
این آیه را در نظر داشته باشید تا به ادامه متن بپردازیم.
میخواهیم در مورد واقعه ای صحبت کنیم که به عنوان«صلح امام حسن و معاویه» مشهور و معروف شده و چهرهی واقعی این صلح را بشناسیم و ماهیت عمل امام را آن چنان که شایسته ی آن امام بزرگوار است بفهمیم. محتوای این پست برگرفته از کتاب دو امام مجاهد میباشد.
ادامه مطلب ...بسم الله
به اتفاق تیمسار بابایی به فرودگاه اهواز رفتیم تا با هواپیمای ترابری C-130 که حامل مجروحین بود به تهران برویم. عباس در فرودگاه بر روی چمن ها نشست و به من گفت که بروم و مقدمات را فراهم کنم. وقتی از او خواستم تا او هم بیاید گفت:
- آنجا خلبانان و پرسنل نیروی هوایی هستند و اگر مرا ببینند، یکی زمین میخواهد و دیگری وام می خواهد؛ من هم که قادر به تامین خواسته های آنان نیستم در نتیجه شرمنده میشوم.
به داخل ستاد رفتم. مسئول ستاد وقتی فهمید با تیمسار بابایی آمدهام از من خواست تا او را به دفتر ستاد بیاورم. وقتی بیرون آمدم دیدم بسیجی ها او را به کار گرفته اند و در حال حمل برانکارد به داخل هواپیماست. با توجه به اینکه میدانستم شهید بابایی تازه از جبهه برگشته و نیاز به استراحت دارد، به افسر خلبان گفتم:
-ایشان تیمسار بابایی هستند. کمتر از او کار بکشید.
ادامه مطلب ...